بسم الله، یعنی نشان خدا، یعنی علامت خدا
بسم الله کلمه نیست، حرف نیست، یک مرحله ازآگاهی ویک جریان ازمعرفت وشناخت است. یعنی خودم رابا نشان خدا، علامت میگذارم. یعنی علامتی دیگر و نشانی دیگرنمیخواهم. یعنی وجود من نشان ازمعبودهای دیگرندارد یعنی گفتار و کردار وپندارمن ازعاملها و انگیزه های دیگر الهام نمیگیرد.
آنگاه که با بسم الله به غذاخوردن می نشینی یعنی این خوراک از هوس از عادات از لذت مارک ونشانی ندارد.
آن وقت که با بسم الله به کار روزانه می پردازی یعنی که این کارمهمترین کاراست و تو در این کارکه مهمترین است جز الله حاکمی نداری و محرکی نداری وازعوامل دیگر الهام نمیگیری.
آن وقت که با بسم الله به خوابگاهت می روی یعنی این خوابیدن با نشان خدا و علامت او همراه است واین حرکت اطاعت است، عبودیت است.
ودر این هنگام تو بی حاصل و بی نتیجه نیستی و این کارها ابتر وناقص نیست.
و ادامه بسم الله ، الرحمن الرحیم، دلیل این نشان است تو بااین نشان همراه شده ای وازدیگران دست شسته ای چرا که آنها رحمان ورحیم نیستند، بخشنده نیستند ازتو می گیرند و ازتو کم می کنند و دربرابرآنچه که می دهی به تو چیزی باز نمی گردانند واگر هم بدهند رحیم نیستند، مهربان نیستند که این بخشش ازرحمت آنها الهام نگرفته. علف می دهند تا شیرتورا بدوشند.
نگاه کنید: کتاب کم نظیر " صراط" اثر استاد مرحوم علی صفایی حائری
.: Weblog Themes By Pichak :.